آندیاآندیا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 12 روز سن داره

آندیا نفس بابا و مامان

سفر اهواز 15فروردین و تولد بابایییییییییییییییییی

خاله ناهید(خاله مامان ) اومده بود سر بزنه بعد سیزدهم گیر داده بود که بیاین بریم اهواز ما هم بابا که کار داشت مدرسه هم باید میرفت با اصرار خاله راهی شدیم البته منو شما خانم گلم ما دو شنبه نوزدهم  رفتیم با خاله و عمو قرار شد بابا بره مرخصی بگیره فرداش را بیفته ما بیستم که تولد بابا بود اماده شده بودیم که بابا برسه تولدش رو جشن بگیریم همه چی رو تدارک دیده بودیم  اما کاراش جور نشد چهارشنبه ظهر حرکت کرده بود  5/8 شب رسید .همون موقع بابا رو غافلگیرکردیم تا از در اومد تو لامپارو روشن کردیم با خوشحالی با استقبالش رفتیم بابا جونم تولدت مبارک . نفس خانمم گیج خواب بود زود خوابید .       ...
30 فروردين 1392

سیزده به در

سلام گل مامانی خوبی ؟ امیدوارم همیشه خوب باشی تعطیلات امسال عید 92 تقریبا همش خونه بودیم چون بابا تو ساختمون کار میکرد . روز دوازدهم رفتیم کوه با خونواده بابابزرگا وسایل بردیم شب اونجا موندیم ولی ای کاش نمیرفتیم بچم خیلی اذیت شد هوا سرد بود حلیم بادمجان اورده بودن ماشالا زیاد خوردی یک ساعت بعد شروع کردی استفراغ تا صبح بالا سرت بودیم منو بابا و مامان جون خیلی شب بدی بود عزیز دلم هوا که روشن شد بهتر شده بودی ولی بدتر از اون اسهال شروع شد خلاصه بعد از اومدنمون به خونه فرداش رفتیم دکتر با چنتا آمپول و شربت بهتر شدی ولی نه خوب خوب تا نزدیک چهار پنج روز .
30 فروردين 1392
1